نه مذهبی هستم و نه اهل دین و ایمونم
یه عهد بستم شویی پای اونم میمونم
این روزا نه مردونگی مونده نه دین و ایمون
دغدغه ی همه شده یه چیز فقط اونم نون
تو هیئت ها تا نباشه یه نذری و خوراکی
نداری هیچ مشتری حتی اگه باشی خاکی
همش یه جور شعاره و همش یه جور نمایش
یکی میاد بکنه از یه بی‌حجاب یه خواهش
امشب دیدم یه پرشیا داره به یه بی‌حجاب
میگه بریم صفا سیتی با همدیگه قبل خواب
برم جلو ثواب کنم میشم دوباره کباب
(آخه یادم نمیره یکبار دیدم یه ماشین باچند تا جوان داشتن به یه خانمی که بیحجاب بود متلک می انداختن، ولش نمی کردن چسبیده بودن و اون خانمه گفت ولم کنید مزاحم نشید و بعد منم داشتم نزدیک و نزدیک تر میشدم ولی انگار فهمیدن زودی راننده پیاده شد و من چند قدمی بودم که آروم با احترام برعکسه قبلش، بهش منو نشون داد و گفت این مذهبیه میخواد بیاد جلوش تابلو نکن الکی بگو بخند کنیم تا بره)
چیکار کنم من چی بگم خودش اونجور چرخیده 
که پرشیا با پرویی داره چراغ سبز میده
اگه قیافشو نکرده بود شبیه
با ترس و لرز راه نمی رفت یا نمیشد شرمنده
خلاصه هر کی رو بگی یه جور تو فکر خودش
منم برای این چیزا میگم بقیه رو ولش
خودمونیم مثل یه خر توی گِل زندگی
گیر کردم با اینکه همش می کنم دوندگی
مگه من اسلحه دارم یا اینکه من پلیسم
یه فرد عادی پر عیب و خطا ام عزیزم
حالا بیام به این و اون بگم حیا کن که چی
با پرویی و جیغ و داد برگرده بگه یه چی
برای چی در بیفتم با هر لش هرزه باز
دشمن کنم خودم رو با گله گرگ و گراز
من از همه سرترم که واسه خودم میپرم
اما در عین حال تکم اینو بدون همسرم
خلاصه اینکه توی کارای همین خلایق
موندن همه ی علما، اللخصوص نوابق
اینا به یه دلقک چاق و گُنده کلیدساز
کلید کشور رو دادن ۸ سال به اون حقه باز
الانم که می بینی با تعصب نژادی
یکی اومد تا بکنه حمایت از فسادی
که اون کلید ساز خرفت زردمبو راه انداخت
ولی بجاش خونه برای این جوانها نساخت
تا به گناه رابطه ی نامشروع نیفتن
گفت به درک بزارن برن باهمدیگه بیفتن
دخترای نسل جدید هزار و یک دوست پسر
بدون اینکه پسرا داشته باشن یک خبر
برعکسشم زیاده و همشون این کاره اند
آویزون پدر مادر بی کار و آواره اند
مسئولیت پذیری نسل جوان صفره صفر
تحمل سختی ها و تاب و توان صفره صفر
وفا کجاست و عشق چیه میفهمن؟
یه مشت سگ بازن و نفهمن
جندگی هم که شاخ و دم نداره
ی بی حجابی ای بیچاره
کردن تنها با اون قسمت نیست
با چشم و لمس آهای ای امپریالیست
بازم برو به خاطر گشتن
به خاطر آزادی سر و تن
به خاطر سختی های ازدواج
خودت رو با افتخار بکن حراج
رییس جمهور بیار که بفروشدت
نمیدونی تو چی کردی با خودت

 

مسئولین بیکار+پلیسهای کم کار= جامعه بی قانون و بیمار

این شعر رو بعد از انتخابات ۱۴۰۳ سرودم:

اینکه ,خاطر
مشخصات